علیرضا دولتشاهی
تردید بزرگ؟
جنبش اسپرانتو، پیدایی و ماندگاری آن در این خاک، مدیون تلاش مردان و زنانی است کهگاه حتی نامی از آنان در یادها نیز نمانده است. پیشازاین با چهرههایی ازایندست آشنا شدیم و چه بسیار چهرههایی که هنوز در پس پردهٔ گمنامی نشستهاند و خواهند نشست، زیرا جز نامی از آنان نمیدانیم. در میان نخستین اسپرانتودانان ایرانی، بودند روشنفکرانی که به کار هنر و ادبیات و نیز گاه به تجارت میپرداختند. اما اسپرانتودانانی نیز بودند که به کار سیاست میپرداختند. در این میان میتوان به میرزا ابراهیم خان شعبانی اشاره کرد. وی در سال ۱۲۹۶ ق] ۱۸۸۰ م [در حاجی طرخان متولد شد. تحصیلات خود را در آن شهر و در شهر مسکو، در مدرسه رآل دولتی به انجام رساند. در سال ۱۳۱۸ ق با سمت مترجمی کنسولگری حاجی طرخان به خدمت وزارت امور خارجه ایران در آمد. وی با زبانهای ترکی، تاتاری، روسی و اندکی فرانسوی و ارمنی و البته اسپرانتو نیز آشنایی داشت. حاجی طرخان که در زبان فارسی به آن هشترخان نیز گفته میشود شهری بندری، در جنوب شرقی بخش اروپایی روسیه و از بنادر مهم دریای خزر. این شهر در کنار مصب رود ولگا قرار دارد و تا سال ۱۵۵۷ میلادی که به تصرف ایوان چهارم، تزار روسیه، در آمد جزء قلمروی خانهای تاتار بود. آگاهی ما از زندگی و سرگذشت میرزا ابراهیم خان شعبانی در حد چند سطری است که در کتاب» رجال وزارت امورخارجه در عهد ناصری و مظفری «(به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر ۱۳۶۵) آمده: مأموریت کراسنودسک ۱۳۲۱، مترجمی قنسولگری عشق آباد ۱۳۲۵، مأموریت فوقالعاده به قوچان، رییس قنسولگری ولاد قفقاز ۵ شوال ۱۳۲۸، عضویت محاکمات ۲۷ ذی الحجه ۱۳۳۰، عضویت محاکمات و مترجمی روسی برای مباشرت وصول و ابطال مطالبات بانک استقراضی ۹ ربیع الاول ۱۳۳۱، وکالت مرافعه در عدلیه و محاکمات وزارت خارجه ۱۳۳۱. اما وی کجا و کی اسپرانتو را آموخت؟ آیا وی نیز اسپرانتو را در ارتباط با بهمن شیدانی آموخت؟ این فرض چندان درست به نظر نمیآید، زیرا نخستین باهماد اسپرانتو در تهران – آنگونه که میدانیم – در سال ۱۳۴۴ ق (۱۹۱۶ م) برگزار شد. اما اطلاعات موجود در کتاب «رجال وزارت خارجه…» زندگی میرزا ابراهیم خان را تا سال ۱۳۳۱ ق بازمیگوید. میدانیم این کتاب توسط میرزا هاشم خان رئیس دایره پرسنل وزارت خارجه تهیهشده است که در ضمن مدرس «جغرافیای عالم» در مدرسه سیاسی تهران نیز بوده است (سالنامه وزارت خارجه، ۲۱ ذیحجه ۱۳۳۲، ص ۷) پس میتوان گفت این اطلاعات برآمده از پرونده اداری میرزا ابراهیم خان شعبانی است. با این آگاهی درمییابیم که میرزا ابراهیم خان شعبانی، اسپرانتودانی است که پیش از اعلام موجودیت PEA اسپرانتو را آموخته. از طرف دیگر میدانیم بهمن شیدانی ریاست (انجمن اسپرانتوی ایران) PEA را بر عهده داشت. ازآنجاییکه نام میرزا ابراهیم خان در هیچ یک از منابع مربوط به شیدانیها نیامده، پس میتوان نتیجه گرفت که وی ارتباطی با گروه PEA نداشته است. اما هنوز پرسش اصلی ما این است که وی در کجا، کی و چگونه اسپرانتو را آموخته است؟! آیا میرزا ابراهیم شعبانی در سالهای اقامت در حوزه قفقاز اسپرانتو را آموخت؟ زیرا قفقاز نیز یکی از حوزههایی است که اندیشه تجدد از آنجا راهی بهسوی ایران- از طریق آذربایجان و ارامنه ایران- گشود. قفقاز یکی از تبعیدگاههای روشنفکران روس بوده است. پس میتوان گفت که آن حوزه بهمثابه چهارراه یا تلاقیگاه اندیشههای شرق و غرب بوده. جایی که دو جهان اسلام و مسیحیت (ارتودکس و کاتولیک) با یکدیگر روبرو شدهاند. از سوی دیگر، از یاد نبردهایم که واغیناک سرکیسیان نیز از طریق قفقاز اسپرانتو را آموخت. از دیگر سو میدانیم که اولین نمایندهٔ UEA در ایران به سال ۱۹۱۲ میلادی به ثبت رسیده است. او آراداش هورهانیسیانس (کارمند بانک شاهی) و ساکن تبریز بوده. (اسپرانتو در ایران به روایت کتاب سال انجمن جهانی اسپرانتو، محمدرضا ترابی). پیشتر نیز به نقش ارامنه در پیدایی و پویایی جنبش زبان جهانی اسپرانتو در ایران اشارهکرده بودیم. (رک، پیام سبزاندیشان ش ۳ ص ۳) این آگاهی که نخستین نمایندهیی UEA در ایران یک ایرانی ارمنی بوده است خود بیانگر ثقل حضور آنان در جنبش اسپرانتوی ایران است. اگر میرزا ابراهیم خان شعبانی پیش از پیوستن به وزارت امور خارجه ایران اسپرانتو را آموخته باشد یعنی سال ۱۳۱۸ ق پس میتوان افق آشنایی ایرانیان با زبان جهانی اسپرانتو را پستر برد. اما به راستی این افق را تا چه زمانی میتوان پستر برد؟ قدیمیترین نشانهٔ حضور اسپرانتو در ایران کدام است؟ در دائرهالمعارف اسپرانتو (بوداپست ۱۹۸۶. چ ۲) افق پیدایی اسپرانتو در ایران سال ۱۹۰۰ میلادی آمده است. بر اساس آگاهی مندرج در مداخل گوناگون آن دایرهالمعارف، نخستین اسپرانتودان در ایران یک شهروند روسیه است به نام M. Abegus وی کارمند بانک روسی (همان بانک استقراضی) بوده است. وی در آغاز در شهر باکو و سپس در شهر تهران در خدمت بانک بوده. وی اهل ادب و هنر نیز بوده است. داستانی از وی به نام Kraljevi Mark در مسابقهٔ ادبی اسپرانتو به سال ۱۸۹۸ برندهشده است (رک به Enciklopedio de Esperanto p. ۱۳) میدانیم که وی این داستان را در سال ۱۸۹۷، در ۱۵ صفحه منتشر کرده و ترجمه روسی آن در سال ۱۹۱۵ نیز نشر یافته است. گروهی این اثر را اولین داستان اصیل اسپرانتو میدانند. اگر چنین باشد باید وی را پدر داستان اسپرانتو بدانیم. اما منابع موجود یا دست کم منابع در دسترس نگارنده، از فعالیت این اسپرانتودان روسی – در جهت همگانی کردن یا آغاز جنبش زبان جهانی اسپرانتو در ایران هیچ نشانی ندارد. آیا بهراستی وی در این راستا گامی برداشته است؟ آیا وی اقدام به برگزاری کلاسهایی نموده؟ در این صورت مقاله یوسف اعتصامی در مجله بهار (۱۲ جمادی الاخر ۱۳۲۸ ق) دیگر نخستین آشنایی ایرانیان با زبان جهانی اسپرانتو نخواهد بود، و افق این آشنایی، یک دهه پستر خواهد رفت.
آیا نمیتوان پرسید که یوسف اعتصامی – شاید- نخست بار نام اسپرانتو را نه از طریق نشریات خارجی، که در همین تهران شنیده باشد؟ و با این زبان آشنا شده باشد؟ آیا خود وی نیز اسپرانتو را میدانسته است؟ نبود مدرکی دال بر پاسخ مثبت به پرسشهای بالا، دلیل پاسخ منفی نمیشود. شاید روزی دیگر- حتی نه چندان دور- در لابلای مطبوعات آن دوره یا در هزار توی بیپایان اسناد در مراکز اسنادی و آرشیوها و بایگانیهای موجود، چه در ایران و چه در هر جای دیگر، مدرکی در جهت تأیید احتمالات طرحشده در بالا یافت شود. کسی چه میداند؟!
ادامه دارد
این مقاله در صفحه ۱۵ شماره پنجم مجله پیام سبزاندیشان پاییز ۱۳۸٢ چاپ شده است.